پسرگرسنه اش میشود*شتابان به طرف یخچال میرود..
دریخچال رابازمیکند..
عرق شرم ....برپیشانی پدر مینشیند...
پسرک اینرا میداند.. دست میبردبطری آب را برمیدارد.........
کمی آب درلیوان میریزد... صدایش رابلندمیکند:( چقدرتشنه بودم..)
پدراین رامیداند .... پسرکوچولویش چقدربزرگ شده است....................!!!!
نظرات شما عزیزان:
سلام آرام جون. وبت خیلییییی جیگره.به منم یه سر بزن.اگه خواستی بیا تبادل لینک کنیمپاسخ:س یاسمین جون ..چشات جیگرمیبینه!باشه بیابلینکیم....
سلام وبلاگ خوبی داری.
به من همسر بزن
نظر یاد نره....
پاسخ:سلام به آقای علی رضا.مرسی که بهم سرزدی راستش خیلی خوشحالم که روزاولی بهم گفتن وبلاگ قشنگی داری!منم حتمابهت سرمیزنم ...
به من همسر بزن
نظر یاد نره....
پاسخ:سلام به آقای علی رضا.مرسی که بهم سرزدی راستش خیلی خوشحالم که روزاولی بهم گفتن وبلاگ قشنگی داری!منم حتمابهت سرمیزنم ...